گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

رانندگی در مستی

من یه گلایولم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبر و سنگ گرانیت میرسه

هر روز به قتل میرسمو شعر من فقط،
به انتشار شعله کبریت میرسه

دردم هزار ساله مثه درده حافظه،
درمونشم همونیه که کشف رازیه

نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه

وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم

راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من،
با اون تبر فرشته الهامو میکشم....

هی مـست میکنم مثه یه بطری شــراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه

یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه

فرقی نداره جادۀ چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه

یه ماهی که تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشکهای خودش زندگی کنه

باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی

تو مـسـتی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی


میخندن و به دست تو دست بند میزنن
راهو برای بردن تو باز میکنن

تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز میکنن


این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتاد تا ضربه پشتتو هاشور میزنه؟

برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی،
تنها دل خودت برای تو شور میزنه...

یه گلایلی و تو این سرزمین شوم
راهت به قبر و سنگ گرانیت میرسه

هر روز به قتل میرسی و شعر تو فقط،
به انتشار شعله کبریت میرسه


یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 1032 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 30 آبان 1393 ] 16:58 ] [ ادمین ]

[ ]