گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

تو را من چشم در راهم

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛

تو را من چشم در راهم.
شباهنگام ، در آن دم که بر جا، درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند؛

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام.
گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم؛
تو را من چشم در راهم .


نیما یوشیج

موضوعات: اشعار نیما یوشیج,

برچسب ها: اشعار نیما یوشیج ,

[ بازدید : 604 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 30 آذر 1393 ] 18:07 ] [ ادمین ]

[ ]

دوباره می سازمت وطن

دوباره می سازمت وطن، اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم، اگر چه با استخوان خویش

دوباره می بویم از تو گل، به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون، به سیل اشک روان خویش

دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم، ز آبی آسمان خویش

اگر چه صد ساله مرده ام، به گور خود خواهم ایستاد
که بردرم قلب اهرمن، زنعره آنچنان خویش

کسی که عزم رمیم را، دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه، به عرصه امتحان خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز، مجال تعلیم اگر بود
جوانی آغاز میکنم، کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن زشوق، بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل، چو بربرگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی به جاست، کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی، ز گرمی دودمان خویش

دوباره می بخشم توان، اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان، اگر چه بیش از توان خویش


سیمین بهبهانی

موضوعات: اشعار سیمین بهبهانی,

برچسب ها: اشعار سیمین بهبهانی ,

[ بازدید : 562 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 30 آذر 1393 ] 18:02 ] [ ادمین ]

[ ]

دوره گرد

یاد دارم یک غروب سرد سرد
می گذشت از توی کوچه دوره گرد.
«دوره گردم کهنه قالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم»
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی زد و بغضش شکست.
«اول سال است؛ نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟»
بوی نان تازه هوش از ما ربود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
صورتش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته
سوختم دیدم که بابا پیر بود
بدتر از آن خواهرم دلگیر بود
مشکل ما درد نان تنها نبود
شاید آن لحظه خدا با ما نبود
باز آواز درشت دوره گرد
رشته ی اندیشه ام را پاره کرد
«دوره گردم کهنه قالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم»
خواهرم بی روسری بیرون دوید.
آی آقا ! سفره خالی می خرید؟؟؟
قیصر امین پور

موضوعات: اشعار قیصر امین پور,

برچسب ها: اشعارقیصرامین پور ,

[ بازدید : 903 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 30 آذر 1393 ] 17:52 ] [ ادمین ]

[ ]

ترن دیگه داره می ره۰۰۰

ترن دیگه داره می‌ره، چراغ پیش رو سبزه
یه مرد تنها تو کوپه‌س که شونه‌ش داره می‌لرزه

تو رو سکوی ایستگاهی، تنت یه پالتوی قرمز
نه تو می‌گی: سفر کوتاه، نه من می‌گم: خداحافظ

تو می‌مونی و من می‌رم، به سمتِ دربه‌در بودن
چشات می‌مونن و بغضی که جا می‌مونه بعد از من

تمام ریلا بعد از این به غربت می‌رسن با هم
داره پنجره‌ی کوپه ازت خالی می‌شه کم کم

ترن می‌ره ولی قلبم توی این شهر می‌مونه
کسی جز تو نمی فهمه، کسی جز تو نمی‌دونه
که راه آهن برای من یه جاده رو به بن‌بسته
من و این راه بی‌برگشت، من و این بغض پیوسته

صدای آخرین سوت و طنین سایشِ فولاد
تو رُ از دست می‌ده اون که دنیاشو به دستت داد

همون که داره با لبخند به سمتت بوسه می‌فرسته
همون که پرده ای از اشک مسیر چشماشو بسته

تو مه گم می‌شه تصویرت، سفر داره شروع می‌شه
بدون تو چی‌ام من جز درختی مُرده از ریشه

به سمتِ حسرتِ دستات، به سمتِ بی‌کسی می‌رم
ولی قلبم رُ از عشقِ تو هرگز پس نمی‌گیرم

ترن می‌ره ولی قلبم توی این شهر می‌مونه
کسی جز تو نمی‌فهمه، کسی جز تو نمی‌دونه
که راه آهن برای من یه جاده رو به بن‌بسته
من و این راهِ بی‌برگشت، من و این بغض پیوسته...

یغماگلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعاریغماگلرویی ,

[ بازدید : 966 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 30 آذر 1393 ] 17:54 ] [ ادمین ]

[ ]