گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

قصه ی شهر سکوت

Image result for ‫تصویر اردلان سرفراز‬‎

روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید


در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید


چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید


در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست


شد شهر هیاهو ، این سینه ی من
فریاد دلم به لبانم بنشست


خورشید منی ،‌ منم آن بوته ی دشت
من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور


دریای منی ، منم آن قایق خرد
با خود تو مرا می بری تا ساحل دور

کنون تو مرا همه شوری و صدا
کنون تو مرا همه نوری و امید


در باغ دلم بنشین بار دگر
ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 554 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 2 فروردين 1394 ] 16:38 ] [ ادمین ]

[ ]

ای اشک

ه دادم برس ای اشک
دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی
نپرس از چی گرفته
منو دریغ یک خوب
به ویرونی کشونده
عزیزمه تا وقتی
نفس تو سینه مونده
تو این تنهایی تلخ
من و یک عالمه یاد
نشسته روبرویم
کسی که رفته بر باد
کسی ک ه عاشقانه
به عشقش پشت پا زد
برای بودن من
به خود رنگ فنا زد
چه دردیه خدایا نخواستن اما رفتن
برای اون که سایه س همیشه رو سر من
کسی که وقت رفتن
دوباره عاشقم کرد
منو آباد کرد و
خودش ویرون شد از درد
بدادم برس ای اشک
دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی
نپرس از چی گرفته
به آتش تن زد و رفت تا من اینجا نسوزم
با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم
هنوز سالار خونه س پناه منه دستاش
سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفس هاش
به دادم برس ای اشک

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 514 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 24 دی 1393 ] 11:56 ] [ ادمین ]

[ ]

باغ بارون زده

مـن از صــدای گـریـه ی تـو

بـه غـربـت بـارون رسـیـدم

تـو چشـات بـاغ بـارون زده دیـدم

چـشم تـو هـمرنگ یـه بـاغـه

تـو غـربـت غـروب پـایـیـز

مـثـل مـن ، از یـه درد کـهنـه لـبریـز

بـا تـو بـوی کــاهگل و خــاک

عـطر کوچه بـاغ نمنــاک زنـده میشه

بـا تــو بـوی خــاک و بــارون

عـطر تـرمـه و گلابدون زنـده میشه

تـو مثـل شـهر کوچک مـن

هـنوز بـرام خــاطره سـازی

هـنوزم قـبله ی معصـوم نمـازی

تـو مثـل یــاد بــازی مـن

تـو کـوچـه هـای پــیـر و خـاکی

هـنوزم بـرای من عـزیز و پـاکی

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 500 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 5 آبان 1393 ] 9:21 ] [ ادمین ]

[ ]

عادت

هرگز نخواستم که تورو با کسی قسمت بکنم

یا از تو حتی با خودم یه لحظه صحبت بکنم

هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم

بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

انقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه میشکنی

اما تو خلوت خودم تنها فقط مال منی

ترسم اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه

یا روی شیشه چشات غبار آهم بمونه

تو پاک و ساده مثل خواب حتی با بوسه میشکنی

شکل همه آرزوهام تـجسم خـواب مـنی

حتی با اینکه هیچکس مثل من عاشق تو نیست

پیش تـو آینه چشام حـقیره لایق تـو نیست

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 508 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 4 آبان 1393 ] 23:48 ] [ ادمین ]

[ ]

قصه ی غربت

ای که شعر تلخ چشمات / قصه ی غربت من بود

عینهو نفس کشیدن / دیدنت عادت من بود

میون دفتر شعرام / رو تن سپید هر برگ

با همون خط قشنگت / تو نوشتی :"یا تو یا مرگ "

ای رفیق نیمه راهم / می دونم که تو نمـُردی

ولی وقتی رفتی انگار / پیش چشمام جون سپردی

گل ناز پرپرم ، ای همدرد / به نبودنت باید عادت کرد

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 529 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 2 آبان 1393 ] 15:35 ] [ ادمین ]

[ ]

یه روز غروب

يه روز غروب، توی کوچه ها بارون می اومد، چيک چيک، صدای گريه ناودون می اومد

بارون دونه دونه، از هر سو روون بود، مرغ خسته اون شب کنج آشيون بود

هنوز اون روز فراموشم نمی شه، که با دست قشنگت روی شيشه

کشيدی عکس قلبی و نوشتی، واسه امروز و فردا و هميشه

يه روز رفتی، همون روز زمستون، تنها موندم، نشستم زير بارون

مثل خورشيد که توی ابرا می ميره، رفتی تا باز دلم از غم بگيره

مثل خورشيد که توی ابرا می ميره، رفتی تا باز دلم از غم بگيره

هنوز اون روز فراموشم نمی شه، که با دست قشنگت روی شيشه

کشيدی عکس قلبی و نوشتی، واسه امروز و فردا و هميشه

يه روز غروب، توی کوچه ها بارون می اومد، چيک چيک، صدای گريه ناودون می اومد

بارون دونه دونه، از هر سو روون بود، مرغ خسته اون شب کنج آشيون بود

هنوز اون روز فراموشم نمی شه، که با دست قشنگت روی شيشه

کشيدی عکس قلبی و نوشتی، واسه امروز و فردا و هميشه

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 668 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 2 آبان 1393 ] 15:33 ] [ ادمین ]

[ ]

سوغات

وقتی میای صدای پات
از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور
که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه
لحظه ی دیدن می رسه
هر چی که جاده س رو زمین
به سینه ی من می رسه ، آه
ای که تویی همه کسم
بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چی می خوام می رسم
به هر چی می خوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو
واسه کی تکرار بکنم
گل های خواب آلوده رو
واسه کی بیدار بکنم
واسه کبوترای عشق
دست کی دونه بپاشیم
مگه تن من می تونه
بدون تو زنده باشه
ای که تویی همه کسم
بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چی می خوام می رسم
به هر چی می خوام می رسم
عزیز ترین سوغاتیه
غبار پیراهن تو
عمر دوباه ی منه
دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم
نه از سر هوس می خوام
عمر دوباره ی منی
تو رو واسه نفس می خوام
ای که تویی همه کسم
بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چی می خوام می رسم
به هر چی می خوام می رسم
وقتی میای صدای پات
از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور
که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه
لحظه ی دیدن می رسه
هر چی که جاده س رو زمین
به سینه ی من می رسه ، آه
ای که تویی همه کسم
بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چی می خوام می رسم

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 458 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 29 مهر 1393 ] 23:27 ] [ ادمین ]

[ ]

عسل

میام از شهر عشق و کوله بار من غزل
پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل
کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه
طلوع تازه ی خواستن تو رگ های منه
میام از شهر عشق و کوله بار من غزل
پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل
عسل مثل گله ، گل بارون زده
به شکل ناب عشق که از خواب اومده
سکوت لحظه هاش هیاهوی غمه
به گلبرگ صداش هجوم شبنمه
نیاز من به او ،‌ ورای خواستنه
نیاز جویبار ، به جاری بودنه
کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه
تمام لحظآها مثل خود من با منه
تویی که از تمام عاشقا عاشق تری
منو تا غربت پاییز چشات می بری
کسی که عمق چشماش جای امن بودنه
تویی که با تو بودن بهترین شعر منه
تو مثل خواب گل ،‌ لطیف و ساده ای
مثل من عاشقی به خاک افتاده ای
یه جنگل رمز و راز یه دریا ساده ای
اسیر عاطفه ،‌ ولی آزاده ای
نیاز من به تو ورای خواستنه
نیاز جویبار به جای بودنه
نیاز من به تو ، ورای خواستنه
نیاز جویبار به جاری بودنه

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 462 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 29 مهر 1393 ] 23:19 ] [ ادمین ]

[ ]

ای عشق

عشق به شکل پرواز پرنده س
عشق ،‌ خواب یه آهوی رمنده س
من ، زائری تشنه ، زیر باران
عشق ،‌ چشمه آبی اما کشنده س
من ، می میرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق ، تا قیامت ،‌ هر لحظه زنده س
من ، می میرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن ،‌اوج پرواز یه پرنده س
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار
برای زنده بودن ، دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد ، خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من ، بیداری ام باش
عشق ،‌ گذشتن از مرز وجوده
مرگ ، آغاز راه قصه بوده
من ،‌ راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سر سپرده مثل ما عاشق نبوده
ن راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

اشعار اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 472 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 29 مهر 1393 ] 23:04 ] [ ادمین ]

[ ]

خسته ام

محبس خویشتن منم ، از این حصار خسته ام
من همه تن انا اللحقم ،‌ کجاست دار ، خسته ام
در همه جای این زمین ، همنفسم کسی نبود
زمین دیار غربت است ،‌ از این دیار خسته ام
کشیده سرنوشت من به دفترم خط عذاب
از آن خطی که او نوشت به یادگار خسته ام
در انتظار معجزه ، فصل به فصل رفته ام
هم از خزان تکیده ام ، هم از بهار خسته ام
به گرد خویش گشته ام ، سوار این چرخ و فلک
بس است تکرار ملال ،‌ ز روزگار خسته ام
دلم نمی تپد چرا ، به شوق این همه صدا
من از عذاب کوه بغض ، به کوله بار خسته ام
همیشه من دویده ام ، به سوی مسلخ غبار
از آنکه گم نمی شوم در این غبار ، خسته ام
به من تمام می شود سلسله ای رو به زوال
من از تبار حسرتم که از تبار خسته ام
قمار بی برنده ایست ، بازی تلخ زندگی
چه برده و چه باخته ،‌ از این قمار خسته ام
گذشته از جاده ی ما ، تهی ترین غبار ها
از این غبار بی سوار ،‌ از انتظار خسته ام
همیشه یاور است یار ،‌ ولی نه آنکه یار ماست
از آنکه یار شد مرا دیدن یار ، خسته ام

اردلان سرافراز

موضوعات: اشعار اردلان سرافراز,

برچسب ها: اشعار اردلان سرافراز ,

[ بازدید : 458 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 29 مهر 1393 ] 22:58 ] [ ادمین ]

[ ]