سرود نان
مطرب دوره گرد باز آمد
نغمه زد ساز نغمه پردازش
سوز آوازه خوان دف در دست
شد هماهنگ ناله سازش
پای کوبان و دست افشان شد
دلقکِ جامه سرخ چهره سیاه
تا پشیزی ز جمع بستاند
از سر خویش بر گرفت کلاه
گرم شد با ادا و شوخیِ او
سور رامشگران بازاری
چشمکی زد به دختری طناز
خنده ای زد به شیخ دستاری
کودکان را به سوی خویش کشید
که: بهار است و عید می اید
مقدمم فرخ است و فیروز است
شادی از من پدید می آید
این منم، پیک نوبهار منم
که به شادی سرود می خوانم
لیک ، آهسته ، نغمه اش می گفت:
که نه از شادیَم... پی نانم! ...
مطرب دوره گرد رفت و هنوز
نغمه یی خوش به یاد دارم از او
می دوم سوی ساز کهنهٔ خویش
که همان نغمه را برآرم از او ...
سیمین بهبهانی
[ شنبه 24 آبان 1393 ] 22:49 ] [ ادمین ]
[ ]