گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

گذرعمر

داغ امید به دل ماند و تحمل کردیم
آرزو مرد، شنیدیم و تجاهل کردیم

کاسه صبر عجب نیست که لبریز شود
زانچه یک عمر شنیدیم و تحمّل کردیم

بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک
آشیان را به نظرها سبد گل کردیم

همچو فواره که از اوج سرازیر شود
به ترقی چو رسیدیم تنزل کردیم

ناصح از پند مکرر ننشیند خاموش
گرچه هر بار شنیدیم تغافل کردیم

دست پروردۀ ذوقیم و به فتوای بهار
گوش را وقف نواخوانی بلبل کردیم

حاجت طعنه زدن نیست که ما خود خجلیم
زین همه بار که بر دوش توکل کردیم

کم نشد حیرت و سرگشتگی ما افزود
هرچه در کار جهان بیش تامل کردیم

گذر عمر نه زان گونه که حافظ فرمود
بود سیلی که تماشا ز سر پل کردیم

ای خزان دست نگه دار که در آخر عمر
نوبهار دگری آمد و ما گل کردیم


محمد قهرمان

موضوعات: اشعار محمد قهرمان,

برچسب ها: اشعارمحمد قهرمان ,

[ بازدید : 470 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 6 آبان 1393 ] 11:42 ] [ ادمین ]

[ ]

ساز افتاده ز کوک

به دل جمع درین دایره گامی نزدم
گرچه پرگار شدم دور تمامی نزدم

آهی از دل ندواندم به سر راه سحر
گلی از ناله خود بر سر شامی نزدم

ضعف تن سایه صفت داشت زمین گیر مرا
بوسه چون پرتو مه بر لب بامی نزدم

ساز افتاده ز کوکم خجلم ای مطرب
که به دلخواه تو یک بار مقامی نزدم

خصلت من چو دگرگونه شد از گشت زمان
طعنه از پختگی خویش به خامی نزدم

تشنه شهرت بیهوده نبودم چو عقیق
زخم بر دل به طلبکاری نامی نزدم

راه بردم ز قناعت چو به چشم و دل سیر
بر سر خوان فلک لب به طعامی نزدم

من که با شور سخن شعله دماندم از سنگ
در دلت آتشی از سوز کلامی نزدم

گرچه ای غنچه دهن تشنه ی بوسی بودم
لب خواهش نگشودم در کامی نزدم

سرگران از من مخمور گذر کردی دوش
رفتی و از می دیدار تو جامی نزدم


محمد قهرمان

موضوعات: اشعار محمد قهرمان,

برچسب ها: اشعار محمد قهرمان ,

[ بازدید : 659 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 3 آبان 1393 ] 8:41 ] [ ادمین ]

[ ]

هفتاد و هفت

از عمر پوچ بی ثمر من
هفتاد و هفت سال گذشته

نه طی شده تمام به شادی
نه جمله در ملال گذشته

گاهی سکوتبار تر از مرگ
گاهی به قیل و قال گذشته

گاهی چو تار تا که شوم ساز
با رنج گوشمال گذشته

از بس که تند می گذرد عمر
چون صرصر از شمال گذشته

لرزم به جان که محنت پیری
از حد اعتدال گذشته

روز بد فراق رسیده
شام خوش وصال گذشته

افتادنم چو طاق شکسته
از حدس و احتمال گذشته

هر آرزوی خام که دل داشت
چون خواب و چون خیال گذشته

می دانم این قدر ز جوانی
ز پیشم آن غزال گذشته

زندانی وجودم و عمرم
در این سیاهچال گذشته

افتاده در طلسم سکوتم
خاموشی ام ز لال گذشته

فالی زدم ز حافظ و دیدم
کارم دگر ز فال گذشته

بدرود ای بلندی پرواز
تیر قضا ز بال گذشته

ای عشق آمدی به سراغم
وقتی که شور و حال گذشته

عمری در آرزوی تو بودم
دیر آمدی مجال گذشته

خشکیده است جوی وجودم
وان جاری زلال گذشته

بشکن مرا چو کوزه ی کهنه
دوران این سفال گذشته


محمدقهرمان

موضوعات: اشعار محمد قهرمان,

برچسب ها: اشعار محمد قهرمان ,

[ بازدید : 520 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 2 آبان 1393 ] 22:25 ] [ ادمین ]

[ ]

نوبهار دگری آمد و ما گل کردیم

داغ امید به دل ماند و تحمل کردیم

آرزو مرد شنیدیم و تجاهل کردیم

کاسه ی صبر عجب نیست که لبریز شود

زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم

بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک

آشیان را به نظرها سبد گل کردیم

همچو فواره که از اوج سرازیر شود

به ترقی چو رسیدیم تنزل کردیم

ناصح از پند مکرر ننشیند خاموش

گرچه هر بار شنیدیم تغافل کردیم

دست پرورده ی ذوقیم و به فتوای بهار

گوش را وقف نواخوانی بلبل کردیم

حاجت طعنه زدن نیست که ما خود خجلیم

زین همه بار که بر دوش توکل کردیم

کم نشد حیرت و سرگشتگی ما افزود

هرچه در کار جهان بیش تامل کردیم

گذر عمر نه زانگونه که حافظ فرمود

بود سیلی که تماشا ز سر پل کردیم

ای خزان دست نگه دار که در آخر عمر

نوبهار دگری آمد و ما گل کردیم

محمد قهرمان

موضوعات: اشعار محمد قهرمان,

برچسب ها: اشعار محمد قهرمان ,

[ بازدید : 510 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 2 آبان 1393 ] 15:22 ] [ ادمین ]

[ ]