گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

تحویل شب اول سال


نتیجه تصویری برای تصویر شهریار قنبری

در تو خلاصه میشوم، با تو زلال می شوم

از پر پیراهن تو، پر پر و بال می شوم

در شب یلدایی تو، صاحب روز می شوم

صاحب تحویل شب اول سال می شوم

در قفس ابری شب، ماه اسیر بوده ام

با تو رهاتر از همه، ماه هلال می شوم

با تو زلال می شوم، پر پر و بال می شوم

شعر محال می شوم، بر این روال می شوم

تا ملکوت جذبه ات، شبانه راه می روم

چون که نظر کرده ی نور لایزال می شوم

خاصیت سروده ها، تمام خواستن نبود

برای از تو دم زدن، شعر محال می شوم

جز غزل شیشه ای ام، شعر مرا سنگ بدان

چون پس از این شاعر تو، بر این روال می شوم

شهریار قنبری

موضوعات: اشعار شهریار قنبری,

برچسب ها: اشعار شهریار قنبری ,

[ بازدید : 600 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 8:20 ] [ ادمین ]

[ ]

سفره دل


نتیجه تصویری برای تصویر حمید مصدق

گلي جان سفره دل را

برايت پهن خواهم کرد
گلي جان وحشت از سنگ است و سنگ انداز


و گرنه من برايت شعرهاي ناب خواهم خواند
در اينجا وقت گل گفتن
زمان گل شنفتن نيست
نهان در آستين همسخن ماري


درون هر سخن خاري ست

گلي جان در شگفتم از تو و اين پاکي روشن
شگفتي نيست ؟
که نيلوفر چنين شاداب در مرداب مي رويد ؟
از اينجا تا مصيبت راه دوري نيست


از اينجا تا مصيبت سنگ سنگش
قصه تلخ جدائي ها
سر هر رهگذارش مرگ عشق و آشنائي هاست
از اينجا تا حديث مهرباني راه دشواري ست
بيابان تا بيابانش پر از درد است
مرا سنگ صبوري نيست

گلي جان با توام
سنگ صبورم باش


شبم را روشنائي بخش
گلي ، درياي نورم باش

حمید مصدق

موضوعات: اشعار حمید مصدق,

برچسب ها: اشعار حمید مصدق ,

[ بازدید : 769 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 8:15 ] [ ادمین ]

[ ]

دوبیتی طنز

گفتم عقلم گفت که حیران منست

گفتم جانم گفت که قربان منست



گفتم که دلم گفت که آن دیوانه

در سلسله ی زلف پریشان منست

عبید زاکانی

موضوعات: اشعار عبید زاکانی,

برچسب ها: اشعار عبید زاکانی ,

[ بازدید : 1201 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 8:12 ] [ ادمین ]

[ ]

ماه رویا روی خوب از من متاب

ماه رویا روی خوب از من متاب

بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

دوش در خوابم در آغوش آمدی

وین نپندارم که بینم جز به خواب

از درون سوزناک و چشم تر

نیمه‌ای در آتشم نیمی در آب

هر که بازآید ز در پندارم اوست

تشنه مسکین آب پندارد سراب

ناوکش را جان درویشان هدف

ناخنش را خون مسکینان خضاب

او سخن می‌گوید و دل می‌برد

و او نمک می‌ریزد و مردم کباب

حیف باشد بر چنان تن پیرهن

ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

خوی به دامان از بناگوشش بگیر

تا بگیرد جامه‌ات بوی گلاب

فتنه باشد شاهدی شمعی به دست

سرگران از خواب و سرمست از شراب

بامدادی تا به شب رویت مپوش

تا بپوشانی جمال آفتاب

سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ

گوشمالت خورد باید چون رباب

سعدی شیرازی

موضوعات: اشعار سعدی,

برچسب ها: اشعار سعدی ,

[ بازدید : 599 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 8:10 ] [ ادمین ]

[ ]

بفرماييد فروردين شود اسفندهاي ما


بفرماييد فروردين شود اسفندهاي ما

نه بر لب ، بلکه در دل گل کند لبخندهاي ما

بفرماييد هرچيزي همان باشد که مي‌خواهد

همان ، يعني نه مانند من و مانندهاي ما

بفرماييد تا اين بي‌چراتر کار عالم ؛ عشق

رها باشد از اين چون و چرا و چندهاي ما

سرِ مويي اگر با عاشقان داري سرِ ياري

بيفشان زلف و مشکن حلقه‌ي پيوندهاي ما

به بالايت قسم، سرو و صنوبر با تو مي‌بالند

بيا تا راست باشد عاقبت سوگندهاي ما

شب و روز از تو مي‌گوييم و مي‌گويند، کاري کن

که «مي‌بينم» بگيرد جاي «مي‌گويند»هاي ما

نمي‌دانم کجايي يا که‌اي، آنقدر مي‌دانم

که مي‌آيي که بگشايي گره از بندهاي ما

بفرماييد فردا زودتر فردا شود ، امروز

همين حالا بيايد وعده‌ي آينده هاي ما

قیصر امین پور

موضوعات: اشعار قیصر امین پور,

برچسب ها: اشعارقیصر امین پور ,

[ بازدید : 634 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 8:06 ] [ ادمین ]

[ ]

شعرمرگ سهراب


نتیجه تصویری برای تصویر شعر مرگ پایان یک کبوتر نیست سهراب
و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت

و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد

و بدانیم که پیش از مرجلن خلائی بود در اندیشه ی دریاها

مرگ پایان یک کبوتر نیست

مرگ وارونه ی یک زنجره نیست

مرگ در ذهن اقاقی جاریست

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد

و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

سهراب سپهری

موضوعات: اشعار سهراب سپهری,

برچسب ها: اشعار سهراب سپهری ,

[ بازدید : 834 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 8:03 ] [ ادمین ]

[ ]

مرگ پرنده

خوشحالم کرد
مرگ پرنده ای
که در برفــ ...
آشیانه نداشت

بالاخره
خدا او را دید


(حسین پناهی)

موضوعات: اشعار حسین پناهی,

برچسب ها: اشعار حسین پناهی ,

[ بازدید : 1158 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 7:57 ] [ ادمین ]

[ ]

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده سر در کمند را

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمری است در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

فریدون مشیری


موضوعات: اشعار فریدون مشیری,

[ بازدید : 765 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 7:55 ] [ ادمین ]

[ ]

بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است

بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامــــه پاکـــی دگــر وپاکی دامان دگر است


کــــس ندیدیم کـــــه انکــــار کـــند وجدان را
حــــرف وجــــــدان دگـــر و گوهر وجدان دگـر است


کــــس دهـــان را به ثناگـــــویی شیــــطان نگــشود
نفــــی شیطان دگــر و طاعت شیـطان دگــــر است


کـــس نگـفته است ونگــوید کــــه دد ودیــــو شویــــد
نقــــش انســان دگـــر ومعنـــی انســــان دگـر است


کــــس نیامـــــد کــــه ستایــــد ستـم وتفرقــه را
سخـــن از عـدل دگـــر ، قصه احسان دگـر است


هــرکـــــــه دیدم بخدمت کــــمری بست بعهــــد
مــــرد پیمان دگــــــر وبستـــــن پیمان دگر است


هــــرکــــه دیدیــــم بحفظ گـــــله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است...


رحيم معيني كرمانشاهي

موضوعات: اشعار معینی کرمانشاهی,

برچسب ها: اشعارمعینی کرمانشاهی ,

[ بازدید : 1337 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 24 فروردين 1394 ] 7:51 ] [ ادمین ]

[ ]

بگو به باران


دختری با چتر زیر باران girl under rain
بگو به باران


ببارد امشب


بشويد از رخ


غبار اين كوچه باغ ها را


كه در زلالش


سحر بجويد


ز بي كران ها


حضور ما را


به جست و جوي كرانه هايي


كه راه برگشت از آن ندانيم

من و تو بيدار و


محو ديدار

سبك تر از ماهتاب و


از خواب


روانه در شط نور و نرما


ترانه اي بر لبان باديم


به تن همه شرم و شوخ ماندن

به جان جويان


ندانم از دور و دور دستان


نسيم لرزان بال مرغي ست


و يا پيام از ستاره اي دور


كه مي كشاند


بدان دياران


تمام بود و نبود ما را


درين خموشي و پرده پوشي

به گوش آفاق مي رساند


طنين شوق و سرود ما را


چه شعرهايي


كه واژه هاي برهنه امشب


نوشته بر خاك و خار و خارا


چه زاد راهي به از رهايي


شبي چنان سرخوش و گوارا


درين شب پاي مانده در قير


ستاره سنگين و پا به زنجير


كرانه لرزان در ابر خونين


تو داني آري


تو داني آري


دلم ازين تنگنا گرفته


بگو به باران


ببارد امشب


بشويد از رخ


غبار اين كوچه باغ ها را


كه در زلالش سحر بجويد


ز بي كران ها


حضور ما را


شفیعی کدکنی

موضوعات: اشعار شفیعی کدکنی,

برچسب ها: اشعار شفیعی کدکنی ,

[ بازدید : 586 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 2 فروردين 1394 ] 16:58 ] [ ادمین ]

[ ]