جان وجهان
جان و جهان، دوش کجا بودهای؟
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو ، جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش ، چه سان بودهام
آه که تو دوش ، کرا بودهای
رشک برم ، کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم ، که بگویم ترا
« بی من بیچاره ، چرا بودهای؟ »
یار سبک روح ، به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا ، رنج و بلا بند کرد
باش که تو ، بنده بلا بودهای
رنگ رخ خوب تو ، آخر گواست
در حرم ، لطف خدا بودهای
رنگ تو داری ، که زرنگ جهان
پاکی ، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو ، عکس کسیست
تو ز همه رنگ ، جدا بودهای
مولوی
موضوعات: اشعار مولانا, برچسب ها: اشعار مولانا , [ بازدید : 1100 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ][ پنجشنبه 25 تير 1394 ] 9:37 ] [ ادمین ]
[ ]