گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

بل‌که پنجاه سال دیگر

Image result for ‫تصویر یغماگلرویی‬‎

یک روز،
بل‌که پنجاه سال دیگر
موهای نوه ات را نوازش می کنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری می اندیشی
که در جوانی ات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم می توانست
موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقش شده

بر کتیبه های کهن را بیابد...


یک روز
بل‌که پنجاه سال دیگر
ترانه ی من را از رادیو خواهی شنید
در برنامه ی "مروری بر ترانه های کهن" شاید
و بار دیگر به یاد خواهی آورد
سطر هایی را
که به صله ی یک لبخند تو نوشته شدند.


تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر

در آن روز
تازه ترین شعرم

برای تو خواهد بود...

یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 992 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 11:08 ] [ ادمین ]

[ ]

هنگام که گریه می دهد ساز


Image result for ‫تصویر نیما یوشیج‬‎

هنگام که گریه می دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت
زان دیر سفر که رفت از من
غمزه زن و عشوه ساز داده
دارم به بهانه های مانوس
تصویری از او بر گشاده
لیکن چه گریستن چه طوفان؟
خاموش شبی است هر چه تنهاست
مردی در راه می زند نی
و آواش فسرده بر می آید
تنهای دگر منم که چشمم
طوفان سرشک می گشاید
هنگام که گریه می دهد ساز
این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
از خشم به روی می زند مشت.

نیما یوشیج

موضوعات: اشعار نیما یوشیج,

برچسب ها: اشعار نیما ,

[ بازدید : 594 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 11:01 ] [ ادمین ]

[ ]

رفتن که بهانه نمی خواهد


Image result for ‫تصویر فروغ‬‎

رفتن که بهانه نمی خواهد،

یک چمدان می خواهد از دلخوری هاى تلنبار شده و

گاهى حتى دلخوشی هاى انکار شده ...
رفتن که بهانه نمی خواهد،

وقتى نخواهى بمانى،

با چمدان که هیچ بى چمدان هم می روى !

ماندن...
ماندن اما بهانه مى خواهد،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغ هاى دوست داشتنى،
دوستت دارم هایى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...

وقتى بخواهى بمانى،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد

خالى اش مى کنى و باز هم می مانى ...
می مانى و وقتى بخواهى بمانى

نم باران را رگبار مى بینى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

آرى،
آمدن دلیل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ...

فروغ فرخزاد


موضوعات: اشعار فروغ فرخزاد,

برچسب ها: اشعار فروغ فرخزاد ,

[ بازدید : 1610 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:59 ] [ ادمین ]

[ ]

پنهانی

Image result for ‫تصویر سید علی صالحی‬‎

می ‌خواستم چشم ‌های تو را ببوسم
تو نبودی، باران بود
رو به آسمان بلند پر گفت ‌و گو گفتم:
تو ندیدیش؟!

و چیزی، صدایی
صدایی شبیه صدای آدمی آمد
گفت: نامش را بگو تا جست‌ و جو کنیم

نفهمیدم چه شد که باز
یک هو و بی ‌هوا، هوای تو کردم
دیدم دارد ترانه ‌ای به یادم می ‌آید

گفتم: شوخی کردم به خدا
می‌ خواستم صورتم از لمس لذیذ باران
فقط خیس گریه شود
ورنه کدام چشم
کدام بوسه
کدام گفت ‌و گو؟!
من هرگز هیچ میلی
به پنهان کردن کلمات بی ‌رویا نداشته‌ ام !

موضوعات: اشعار سید علی صالحی,

برچسب ها: اشعار سید علی صالحی ,

[ بازدید : 481 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:55 ] [ ادمین ]

[ ]

چشم های تو سرچشمه دریاهاست

Image result for ‫تصویر احمد شاملو‬‎

در تاریکی چشمانت را جستم

در تاریکی چشمانت را یافتم
و شبم پر ستاره شد
تو را صدا کردم
در تاریکی ِ شب ها دلم صدایت کرد و

تو با طنین صدایم به سویم آمدی
با دستهایت برای دستهایم آواز خواندی
برای چشم هایم با چشم هایت
برای لب هایم با لب هایت
برای تنم با تنت آواز خواندی
من با چشم ها و لب هایت انس گرفتم
با تنت انس گرفتم
چیزی در من فروکش کرد
چیزی در من شکفت
من دوباره در گهواره کودکی خویش
به خواب رفتم
و لبخند آن زمانم را بازیافتم

در من
شک لانه کرده بود
دستهای تو
چون چشمه ای به سوی من جاری شد
و من تازه شدم من یقین کردم
یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم
و در گهواره‌ی سالهای نخستین به خواب رفتم
در دامانت -که گهواره رویاهایم بود -
و لبخند آن زمان به لب هایم برگشت
با تنت برایم لالا گفتی
چشمهای تو با من بود
و من چشمهایم را بستم
چرا که دست های تو اطمینان بود
بدی تاریکی‌ست
شب ها جنایتکارند
ای دل آویز من، ای یقین! من با بدی قهرم
و تو را بسان روزی بزرگ آواز می خوانم

صدایت می زنم

گوش بده قلبم صدایت می زند
شب گرداگردم حصار کشیده است
و من به تو نگاه می کنم
از پنجره های دلم
به ستاره هایت نگاه می کنم
چرا که هر ستاره، آفتابی‌ست
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشم های تو سرچشمه دریاهاست.

احمد شاملو

موضوعات: اشعار احمد شاملو,

برچسب ها: اشعار شاملو ,

[ بازدید : 1238 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:52 ] [ ادمین ]

[ ]

دلم برای کسی تنگ است

Image result for ‫تصویر حمید مصدق‬‎

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را

به میهمانی گلهای باغ می آورد

و گیسوان بلندش را

به بادها می داد

و دستهای سپیدش را

به آب می بخشید

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی را

- نثار من می کرد

دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترین شمال

و در جنوب ترین جنوب

همیشه در همه جا

- آه با که بتوان گفت

که بود با من و

- پیوسته نیز بی من بود

و کار من ز فراقش فغان و شیون بود

کسی که بی من ماند

کسی که بی من نیست

کسی ...

-دگر کافی ست

حمید مصدق

موضوعات: اشعار حمید مصدق,

برچسب ها: اشعار حمید مصدق ,

[ بازدید : 579 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:48 ] [ ادمین ]

[ ]

تو نیستی که ببینی

تو نیستی که ببینی

چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است

تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری
درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرند
تمام گنجشکان
که درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته‌اند
ترا به نام صدا می‌کنند

هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج
کنار باغچه
زیر درخت‌ها لب حوض
درون آینه‌ی پاک آب می‌نگرند

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر تو نگاه تو در ترانه‌ی من
تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد
نسیم روح تو در باغ بی‌جوانه‌ی من

چه نیمه شب‌ها کز پاره‌های ابر سپید
به روی لوح سپهر
ترا چنان‌که دلم خواسته است ساخته‌ام

چه نیمه شب‌ها وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه می‌کند تصویر
به چشم هم‌زدنی
میان آن همه صورت ترا شناخته‌ام

به خواب می‌ماند
تنها به خواب می‌ماند
چراغ، آینه، دیوار بی تو غمگینند

تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می‌گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می‌شنوم

تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه دراین خانه ست
غبار سربی اندوه، بال گسترده است

تو نیستی که ببینی دل رمیده‌ی من
به‌جز تو یاد همه چیز را رها کرده است

غروب‌های غریب
در این رواق نیاز
پرنده‌ی ساکت و غمگین
ستاره‌ی بیمار است

دو چشم خسته‌ی من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی ...


فریدون مشیری

موضوعات: اشعار فریدون مشیری,

برچسب ها: اشعار فریدون مشیری ,

[ بازدید : 551 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:45 ] [ ادمین ]

[ ]

هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست

هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست

هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست!
عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه!
دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست

نـور می بـیـنم و می رویـم و می بـالم شـاد
شاخه می گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست
تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست
کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست

بخـت آن را کـه شـبی پـاک تـر از بـاد ِ سـحر،
بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست
تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق
چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست

فریدون مشیری

موضوعات: اشعار فریدون مشیری,

برچسب ها: اشعار فریدون مشیری ,

[ بازدید : 851 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:43 ] [ ادمین ]

[ ]

اولین بار


اولین بار اولین یار
اولین دل دل دیدار
اولین تب اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ آخر زنگ غیبت
وقت خوب سینما بود

زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
اولین بار اولین بار
آخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود

اولین بار اولین یار


کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بی مرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده

اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولین یار


اولین نامه ی کوتاه
درشبی ساکت و سیاه
خطی از دلواپسی ها

از من و تو تاخود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از درد و هذیان
تا ضیافت تا عیادت
اولین بار اولین بار
آخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه

بهترین جای صدا بود
اولین بار اولین یار


کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بی‌مرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده

اولین بار اولین یار
اولین بار اولین بار

...

شهیار قنبری

موضوعات: اشعار شهریار قنبری,

برچسب ها: اشعار شهیار قنبری ,

[ بازدید : 771 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 10:39 ] [ ادمین ]

[ ]