گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

ديگه اشكم واسه من ناز ميكنه



كاشكي تاريكي مي رفت فردا ميشد
صبح ميشد چشمون تو پيدا ميشد

لبهاي ناز تو با قصه ي عشق
مثل گلهاي بهاري وا ميشد

تا دلم شكوه رو آغاز ميكنه
ديگه اشكم واسه من ناز ميكنه

يادته قول دادي پيشم ميموني
قصه ي عشق زير گوشم مي خوني

نمي دونست دل وامونده ي من
كه تو رسم بي وفايي مي دوني

تا دلم شكوه رو آغاز ميكنه
ديگه اشكم واسه من ناز ميكنه

هنوز از عشق تو لبريزه تنم
عاشق چشمون ناز تو منم

نمي دونم چرا من هم مثل تو
نمي تونم زير قولم بزنم

تا دلم شكوه رو آغاز ميكنه
ديگه اشكم واسه من ناز ميكنه

شهریار قنبری

موضوعات: اشعار شهریار قنبری,

برچسب ها: اشعار شهریار قنبری ,

[ بازدید : 519 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 30 مهر 1393 ] 10:46 ] [ ادمین ]

[ ]

ابليس شبي رفت به بالين جواني

ابليس شبي رفت به بالين جواني
آراسته با شكل مهيبي سر و بر را

گفتا كه: «منم مرگ و اگر خواهي زنهار
بايد بگزيني تو يكي زين سه خطر را

يا آن پدر پير خودت را بكشي زار
يا بشكني از خواهر خود سينه و سر را

يا خود ز مي ناب كشي يك دو سه ساغر
تا آن كه بپوشم ز هلاك تو نظر را


لرزيد ازين بيم جوان بر خود و جا داشت
كز مرگ فتد لرزه به تن ضيغم نر را

گفتا: «پدر و خواهر من هر دو عزيزند
هرگز نكنم ترك ادب اين دو نفر را

ليكن چون به مي دفع شر از خويش توان كرد
مي نوشم و با وي بكنم چاره ي شر را»

جامي دو بنوشيد و چو شد خيره ز مستي
هم خواهر خود را زد و هم كشت پدر را

اي كاش شود خشك بن تاك خداوند
زين مايه ي شر حفظ كند نوع بشر را

ایرج میرزا

موضوعات: اشعار ایرج میرزا,

برچسب ها: اشعار ایرج میرزا ,

[ بازدید : 650 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 30 مهر 1393 ] 10:43 ] [ ادمین ]

[ ]

برخیز

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست

هوشنگ ابتهاج

موضوعات: اشعار هوشنگ ابتهاج,

برچسب ها: اشعارهوشنگ ابتهاج ,

[ بازدید : 494 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 30 مهر 1393 ] 10:39 ] [ ادمین ]

[ ]

مرا به خانه ام ببر

شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست

ایرج جنتی عطایی

موضوعات: اشعار ایرج جنتی عطایی,

برچسب ها: اشعار ایرج جنتی ,

[ بازدید : 571 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ 30 مهر 1393 ] 18:37 ] [ ادمین ]

[ ]

مرگ باغ ، مرگ بهار نیست

با توام ، با تو که دستت
دست دنیا ساز رنجه
با توام با تو که بغضت
معنی آواز رنجه
اگه یخ باد ستمگر
پی قتل عام برگه
اگه این باغ برهنه
باغ تاراج تگرگه
اگه بی پناهی گل
رنگ بی پناهی ماست
دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست
رو تن سخت درختا
بنویس و دوباره بنویس
که شکست یک شقایق
مرگ باغ ، مرگ بهار نیست

ایرج جنتی عطایی

موضوعات: اشعار ایرج جنتی عطایی,

برچسب ها: اشعار ایرج جنتی ,

[ بازدید : 628 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ 30 مهر 1393 ] 9:35 ] [ ادمین ]

[ ]