گنجینه ناب ترین اشعار ایرانی

یاد من باش

یادِ من‌ باش‌


رفتی‌ُ خاطره‌های‌ ، تو نشسته‌ تو خیالم‌

بی‌تو من‌ اسیر دست آرزوهای‌ محالم‌

یاد من‌ نبودی‌ امّا ، من‌ به‌ یاد تو شکستم‌

غیرِ تو که‌ دوری‌ از من‌ ، دل‌ به‌ هیچ‌ کسی‌ نبستم‌

یادِ من‌ باش‌ تا بتونم‌ ، همیشه‌ بَرات‌ بخونم‌

بی‌تو وُ عطر تن‌ِ تو ، یه‌ چراغ‌ِ نیمه‌جونم‌

.

همترانه‌ ! یاد من‌ باش‌

بی‌بهانه‌ یاد من‌ باش‌

وقت‌ بیداریِ مهتاب‌ ،

عاشقانه‌ یاد من‌ باش‌

.

اگه‌ باشی‌ با نگاهت‌ ، می‌شه‌ از حادثه‌ رد شد

می‌شه‌ تو آتیش‌ِ عشقت‌ ، گُر گرفتن‌ُ بلد شد

می‌شه‌ از چشم‌ِ تو پرسید ، راه کهکشون نورُ

می‌شه‌ با دست‌ تو فهمید ، معنی‌ِ پل‌ِ عبورُ

اگه‌ دوری‌ ، اگه‌ نیستی‌ ، نفس‌ِ فریاد من‌ باش‌

تا ابد ، تا ته دنیا ، تا همیشه‌ یاد من‌ باش‌

.

همترانه‌ ! یاد من‌ باش‌

بی‌بهانه‌ یاد من‌

وقت‌ بیداری‌ مهتاب‌ ،

عاشقانه‌ یاد من‌ باش‌



یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 1337 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 17 آذر 1394 ] 15:47 ] [ ادمین ]

[ ]

همیشه زود رسیدم!

چند سال زودتر رسیده بودم

به ایستگاه

و مسافرم نیامده بود...
در نقاشی‌های پنج سالگی‌ام
خطوطِ اندامِ دختری پیدا بود
که در کنار شیروانی خانه‌ای
آمدن مردی را انتظار می‌کشید!
در ده ساله‌گی به مدرسه می‌رفتم
برای اینکه بتوانم
نامه ای برای تو بنویسم!
در پانزده ساله‌گی
زنگ‌های آخر تمام روزهای هفته را
از مدرسه می گریختم
چون زنگ مدرسه‌‌ی تو
دو ساعت زودتر می‌خورد!
در بیست ساله‌گی
شماره روی شماره می‌گرفتم از باجه‌ی تلفن
تا شاید یک بار
زنگ صدای تو را بشنوم!
در بیست و پنج ساله‌گی
ورق می زدم برگ وبلاگ‌ها را
در جست و جوی نام و نشانی از تو!
در سی ساله‌گی
به انجمن‌های غیردولتی می‌رفتم
و شعرهای پرشور می‌خواندم برای جمع
تا شاید نگاه تو را درچشمی ببینم!
چند سال زودتر رسیده بودم
و تو
آن جا نبودی...

"یغما گلرویی"


از کتاب: باران برای تو می بارد

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعا یغما گلرویی ,

[ بازدید : 661 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 3 ارديبهشت 1394 ] 13:21 ] [ ادمین ]

[ ]

بل‌که پنجاه سال دیگر

Image result for ‫تصویر یغماگلرویی‬‎

یک روز،
بل‌که پنجاه سال دیگر
موهای نوه ات را نوازش می کنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری می اندیشی
که در جوانی ات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم می توانست
موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقش شده

بر کتیبه های کهن را بیابد...


یک روز
بل‌که پنجاه سال دیگر
ترانه ی من را از رادیو خواهی شنید
در برنامه ی "مروری بر ترانه های کهن" شاید
و بار دیگر به یاد خواهی آورد
سطر هایی را
که به صله ی یک لبخند تو نوشته شدند.


تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر

در آن روز
تازه ترین شعرم

برای تو خواهد بود...

یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 992 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 3 فروردين 1394 ] 11:08 ] [ ادمین ]

[ ]

ترن دیگه داره می ره۰۰۰

ترن دیگه داره می‌ره، چراغ پیش رو سبزه
یه مرد تنها تو کوپه‌س که شونه‌ش داره می‌لرزه

تو رو سکوی ایستگاهی، تنت یه پالتوی قرمز
نه تو می‌گی: سفر کوتاه، نه من می‌گم: خداحافظ

تو می‌مونی و من می‌رم، به سمتِ دربه‌در بودن
چشات می‌مونن و بغضی که جا می‌مونه بعد از من

تمام ریلا بعد از این به غربت می‌رسن با هم
داره پنجره‌ی کوپه ازت خالی می‌شه کم کم

ترن می‌ره ولی قلبم توی این شهر می‌مونه
کسی جز تو نمی فهمه، کسی جز تو نمی‌دونه
که راه آهن برای من یه جاده رو به بن‌بسته
من و این راه بی‌برگشت، من و این بغض پیوسته

صدای آخرین سوت و طنین سایشِ فولاد
تو رُ از دست می‌ده اون که دنیاشو به دستت داد

همون که داره با لبخند به سمتت بوسه می‌فرسته
همون که پرده ای از اشک مسیر چشماشو بسته

تو مه گم می‌شه تصویرت، سفر داره شروع می‌شه
بدون تو چی‌ام من جز درختی مُرده از ریشه

به سمتِ حسرتِ دستات، به سمتِ بی‌کسی می‌رم
ولی قلبم رُ از عشقِ تو هرگز پس نمی‌گیرم

ترن می‌ره ولی قلبم توی این شهر می‌مونه
کسی جز تو نمی‌فهمه، کسی جز تو نمی‌دونه
که راه آهن برای من یه جاده رو به بن‌بسته
من و این راهِ بی‌برگشت، من و این بغض پیوسته...

یغماگلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعاریغماگلرویی ,

[ بازدید : 969 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 30 آذر 1393 ] 17:54 ] [ ادمین ]

[ ]

ضیافت

من خودمم نه خاطره . منظره ام نه پنجره
من یه هوای تازه ام . نه انعکاس هنجره
میخوام سکوت کوچه رو . ترانه بارون بکنم
دلارو به ضیافت ترانه مهمون بکنم

میخوام بگم که این صدا هر چی که هست مال منه
شیشه رخوت شبو سنگ ستاره میشکنه
خونه من همینوراست . پیش شما پیاده ها
هر جا که چشم عاشقی مونده به خط جاده ها
هر جا که چشم عاشقی مونده به خط جاده ها

همنفس این وطنم . همدل دلبستگیاش
همدم دلواپسی و همقدم خستگیاش

بغض ترانه سنگیه . من ولی جنس شیشیه ام
دل رو به غربت نزدم . تیشه نخورده ریشه ام
بغض ترانه سنگیه . من ولی جنس شیشیه ام
دل رو به غربت نزدم . تیشه نخورده ریشه ام


تنها دلیل بودنم . خوندن این ترانه هاست
زخم هزار تا خاطره تو دل عاشقانه هاست
تنها دلیل بودنم . خوندن این ترانه هاست
زخم هزار تا خاطره تو دل عاشقانه هاست


یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 941 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 10 آذر 1393 ] 8:40 ] [ ادمین ]

[ ]

رانندگی در مستی

من یه گلایولم که تو این سرزمین شوم
راهم به قبر و سنگ گرانیت میرسه

هر روز به قتل میرسمو شعر من فقط،
به انتشار شعله کبریت میرسه

دردم هزار ساله مثه درده حافظه،
درمونشم همونیه که کشف رازیه

نسلی که سر سپرده عصر حجر شده
به ساقیای ارمنیه پیر راضیه

وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم

راسکول نیکف یه پیرزنو شقه کرده و من،
با اون تبر فرشته الهامو میکشم....

هی مـست میکنم مثه یه بطری شــراب
که وقتی پاش بیافته یه کوکتل مولوتوفه

یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش
درگیر یه گریز بدون توقفه

فرقی نداره جادۀ چالوس و راه قم
من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه

یه ماهی که تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشکهای خودش زندگی کنه

باید تلو تلو بخوری این زمونه رو
وقتی که مست نیستی به بن بست میرسی

تو مـسـتی آدما دوباره مهربون میشن
حتی برادرای توی ایست بازرسی


میخندن و به دست تو دست بند میزنن
راهو برای بردن تو باز میکنن

تو دام مورچه ها به سلیمان بدل میشی
قالیچه ها بدون تو پرواز میکنن


این بار چندمه که به یه جرم مشترک
هشتاد تا ضربه پشتتو هاشور میزنه؟

برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی،
تنها دل خودت برای تو شور میزنه...

یه گلایلی و تو این سرزمین شوم
راهت به قبر و سنگ گرانیت میرسه

هر روز به قتل میرسی و شعر تو فقط،
به انتشار شعله کبریت میرسه


یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 1030 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 30 آبان 1393 ] 16:58 ] [ ادمین ]

[ ]

هنوزم قهوه شو تنها به عشقت تلخ مینوشه

یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی...

می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی

می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی

کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی

هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته

هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته

هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین می‌خوای

هنوزم روحِ «هـامـونو»، تو جسم «جیمزدین» می‌خوای...

می‌دونم وقتی که بارون

تو شب می‌باره بیداری!

همون آهنگو گوش می‌دی،

هنوز بارونو دوست داری!

یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم

بازم ردت رو می‌گیرن همه تو فنجون فالم

تو وقتی شعر می‌خونی منو یادت میاد اصلن؟

تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمی‌گردن؟

همون روزا که از فیلم و شراب و شعر پر بودن

یه کاناپه، دو تا گیلاس، تو و دیوونه‌گیِ من...

بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه این گوشه،

هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه

می‌دونم وقتی که بارون

تو شب می‌باره بیداری!

بازم «قمیشی» گوش می‌دی،

هنوز بارونو دوست داری!

یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 1152 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 6 آبان 1393 ] 12:24 ] [ ادمین ]

[ ]

من به زخمام دخیل میبندم

این ترانه گواهیِ فوته، شاعرِ متن پیشِ رو مُرده

بسکه هِی خواب دیده بیداره، بسکه رؤیاشو بالا آورده

این شبیه دعای قبل از مرگ، این شروع یه اختتامیه‌س

شکل آژیرِ قرمزه حرفام، تف به تسلیم، تف به آتش‌بس

ایدز داره فرشته‌ی الهام، تن واژه کزاز می‌گیره

یه سگِ هار توی لپ تاپه، دستای شعرو گاز می گیره

روی مغزم اسید پاشیدن، نفسای مسیح بو می‌ده

دیگه هر حرفِ با پدر مادر، مزه‌ی شاشِ بازجو می‌ده

تنها هورا کشیدن آزاده! هایل هیتلر! هیتلرِ قدیس!

زنده‌باد وعده‌های توخالی! زنده‌باد کیک! زنده باد ساندیس!

کانگوروها تو کیسه شون گرگه، مامِ میهن سزارین می‌شه

سوسکا به ریش کافکا می‌خندن، دختری هفت ساله زن می‌شه

من به زخمام دخیل می بندم، باورم نیست که زمین صافه

مرده‌شورم نمی‌بره دیگه، پاپ بی‌خود خداشو می‌لافه

آرزوهامو ارث می‌ذارم، واسه نسلی که شاملو خونده

یه کلیسا نشون بده که تنِ صدتا گالیله رو نسوزونده

گول این چشم منجمد رو نخور! دستای من هنوز هم مُشتن

خوش خیالن اونا که فکر کردن با قپانی ترانه‌مو کشتن

برای مرگِ اون که با لبخند کتکم می‌زنه عزادارم

من هنوزم به مرگ مشکوکم، من هنوزم تو گور بیدارم

یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 806 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 6 آبان 1393 ] 12:13 ] [ ادمین ]

[ ]

تو جوونیم کسی رو دوست داشتم

تو جوونیم کسی رو دوست داشتم، دختری که چشاش آبی بود

پدرش تو اورکت آمریکایی، پشتِ ته ریشِ انقلابی بود

مادرش مرز کفر و ایمان بود، شب دعای کمیل گوش می داد

روزا که مردِ خونه بیرون بود، دل به آهنگای گوگوش می داد

کوچه مون زخم جیره بندی داشت، بخشی از روزمون توی صف بود

گاهی موشک به خوابمون می خورد، حال و روز همه مزخرف بود

فکر و ذکرم چشای اون بودن، علت رویاهای قبل از خواب

شوق دررفتن از دبیرستان، میل جادو شدن به سحرِ کتاب

من پر از شعر شاملو بودم، تا مبادا شریعتی خون شم

تا مبادا تکاملم کم شه، تا مبادا دوباره میمون شم

و جلال اسم یه اتوبان بود، یه اتوبان به سمتِ بدبختی

پس مصدق، ولی عصر شد و قلعه شد پارکِ پهلوان تختی

غرق بودم تو فیلمای بتاماکس، تو هالیوود دروغ راوی بود

وقتی دلتنگ اون چشا بودم، بهترین فیلم ماوی ماوی بود

پدرش سایه مو با تیر می زد، جای اسمم صدا می زد: کمونیست

می گفت هر کس زنت شه تا دینِ زنده گیشو یه لحظه راحت نیست

شرطش این بود برم به سربازی، بلکه یه آدم حسابی شم

بلکه نور خدا بتابه بهم، بی خیال چشای آبی شم

سر من بوی قرمه سبزی داشت، بوی ممنوع ساز و فیلم و کتاب

مملکت بوی دیگه ای می داد، میکسِ بوی جوراب و عطر گلاب

آخرش کار من به حبس کشید، آخرش فکرم از سرش افتاد

زبون سُرخِ من تو اون روزا، سر سبزو به بادِ محبس داد

تو جوونیم کسی رو دوست داشتم، دختری که چشاش آبی بود

اون که یک هفته قبل از آزادیم، زن یه آدم حسابی بود

یغما گلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعار یغما گلرویی ,

[ بازدید : 613 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 6 آبان 1393 ] 11:57 ] [ ادمین ]

[ ]

اجازه هست؟

دیگه کلافه ایم از درس و مدرسه!

این دیکته کافیه، این مشقِ شب بسه!

صد ترکه رو کفِ دستای ما شکست،

حالا برای خشم - آقا! - اجازه هست؟

آقا! اجازه هست از جا بُلن بشیم؟

رو به شما بگیم تو فکرِ شورشیم؟

آقا! اجازه هست رو تخته ی کلاس،

خورشید رُ حک کنیم بی وحشت و هراس...؟!

موضوعِ تازه ی انشا ی بچه ها:

تنبیه رُ خط بزن از روزگارِ ما!

ما ذله ایم از این مشقای لعنتی!

از جبرِ وحشت و تاریخِ نکبتی!

جمعِ گرسنه گی, تفریقِ نا به جا،

تقسیمِ نادرست, مضروبِ ترکه ها...

از ترکه دستِ ما عمری به خون نشست...

حالا برای خشم - آقا !- اجازه هست؟

آقا! اجازه هست که شیشه بشکنیم؟

این ترکه ی بَدو از ریشه بشکنیم؟

موضوعِ تازه ی انشا ی بچه ها:

تنبیه رُ خط بزن از روزگارِ ما

یغماگلرویی

موضوعات: اشعار یغما گلرویی,

برچسب ها: اشعاریغماگلرویی ,

[ بازدید : 553 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 6 آبان 1393 ] 11:34 ] [ ادمین ]

[ ]